" نامه ات را بخوان میرحسین که من نوشته ام "

در بین کاندیداهای ریاست جمهوری آس ریختم تو آمدی ، تاس ریختم تو آمدی ، دستمال من زیر درخت آلبالو  خواندم تو آمدی ، آش ماش بیرون باش خواندم تو آمدی ، قرعه کشیدم ، تفعّل زدم ، لُپ لُپ خریدم باز هم تو آمدی ، آری میرحسین موسوی ، اینبار دیگر نوبت شوخی با توست و من مجبورم با تو شوخی کنم تا بیکار نباشم. فقط هردو باید مواظب باشیم تا شوخی شوخی جدی نشود که اگر بشود بَد می شود ؛ چون حتی اگر تو اهل شوخی باشی ، من اهل جدی نیستم ، به هر حال این شتر من است که در ِ هر ستاد انتخاباتی می خوابد و گیر می دهد اما رأی نمی دهد ، شتر است دیگر وظیفه ی ملی که به گردنش نیست.

میرحسین جان دیر آمدی امّا آمدی و چه قشنگ ابراهیم نبوی اِسمت را گذاشته بود"دیرحسین" و اکنون طرفداران زیادی دورت سبزشدند که نشان می دهد از کود اصولگرایان و اصلاح طلبان به نسبت مناسبی استفاده کرده ای و به مزاجشان خوش آمده ؛ حال با این همه یاوری که داری من می توانم  اِسمت را بگذارم "شیرحسین" ، که البته 22 خرداد معلوم می شود پاکتی است یا نه . در هر صورت مهمان حبیب خداست ، راستی تو که مهمان نیستی ، صاحب خانه ای . اولی که آمدی نشناختم کی آمده ، اما وقتی پدرم گفت آن زمان ها که سریال سربداران می داد تو نخست وزیر بودی و من آن موقع ، نه به خاطر جنگ و چون بچه بودم خودم را خراب می کردم و مادرم من را درست می کرد، تازه فهمیدم کـــــــــــــــــــــــــــــی آمده .

مهندس ، چرا بنزین تموم شد ؛ به نظر من رنگ کردن مردم کار درستی نیست ، شنیده ام ملت را رنگ سبز کرده ای . مگر مردم ما خیارند؟ اصلا ً ملت ما از خیلی وقت پیش شیفته ی رنگ سبز بودند ، این را گفتم تا یکوقت فکر نکنی هرکسی سبز است ، از موسویست ، یا وقتی چراغ های راهنمایی "موسوی" می شوند ماشین ها حرکت می کنند و یا " هالک "  از تو حمایت می کند، و حتماً می دانی که فیلم the green mile  هم سالها قبل ساخته شده است . گفتی نشتی بشکه های نفت را می گیرم  ، با مریخ ارتباط برقرار می کنم ، جوانان را هَپی می کنم ، مطبوعات و رسانه ها را آزاد کنم تا برای خودشان بچرند ، دختران را به جای دُبی به خانه ی بخت صادر می کنم ، دماغ فیل اقتصاد را عمل ، شکمش را ساکشن و بعد هوایش می کنم ، شاخ غول مسکن را از ماتحت مردم در می آورم و می شکنم ،... ،  اما در چهارچوب قانون اساسی . آیا قانون اساسی سبز است ، من فکر می کنم قهوه ایست. پس آخر از کجا؟ از کجا؟؟؟ می توانی ؟

مهندس جان ، میرحسین جان ، موسوی جان ، آنقدر مشکلات جامعه زیاد شده که تو بعد از 20 سال که "پیرحسین" شدی گفتی  من هم هستم ولی خستم . بنده سوالم این است که بالفرض اگر دوران ریاست جمهوری 6 ساله بود هم در این زمان و وضعیت بغرنج باز می گفتی من هستم ؟ حرف های گنده تر از بزرگ می زدی ؟ اعتراض می کردی؟ در این سالهای دور از دولت ، اُشین که نمی دیدی ! یعنی مشکلات جامعه آنقدر نبود که بخواهی فعالیت جدی سیاسی داشته باشی؟ بقیه بَروبَچزی که بودند برای حل مسائل کافی بودند؟ پس چرا نبودند؟؟؟

مهندس ، با کمال خوش بینی عرض می فرمایم که اگر موفق شدی : خدا نکند این سبزی های تو بعد از 4 سال ، خر ِ متحجران و بی منطقان را فربه تر کند که در آن صورت دوباره ملتی مشکی شده اند و همه می دانیم که حقیقتا ً مشکی رنگ عشق نیست . در پایان باید بگویم که ای نامبر وان ِ ترک ها ، ای " بیرحسین " ، بنده هم می خواهم دوستت داشته باشم ، اما دوست دخترم حسود است و گفته هیچ کس را جز من نباید دوست بداری و من چون برخلاف کاندیداهای پیشین پایبند به قول و قرارم هستم در این مورد برایت متأسفم و تنها لُپ پشمالویت را می بوسم و می گویم عده ای دوستت دارند .