پیرو بی احترامی امیر عاملی قزوینی به استاد محمدرضا شجریان
مگو شعری که بر پا سنگت آیو مکن کاری که " پیچ "از جنگت آیو
چنان هی می خوری چیز زیادی دهان با این گشادی تنگت آیو
تو می گفتی که اوستا منزوی شد؟ یه فـَن پــِــیجش ببینی مرگت آیو
ز قزوینی ، چرا دستمال یزدی همش در پیچ و تاب چنگت آیو
بگو چی بابت مِعرت ستوندی ؟ زر طرح امام و بنگت آیو؟
ذلیل بی حیای خرس گنده که از پای مروّت لنگت آیو
برو این دام بر مرغی دگر نه که عنقا را بلند است آشیانه *
ندیم و مطرب و ساقی همه اوست خیال آب و گل در ره بهانه *
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* حافظ
+ نوشته شده در شنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۰ ساعت 0:47 توسط پیچ
|